مبینامبینا، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره
مه یاسمه یاس، تا این لحظه: 1403 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 1403 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

✿◠‿◠ پری رویاهای من ✿◠‿◠

مادرانه من برای سه تا فرشته

شب زنده داری اجباری

شیرنکم امشب از اون شبهایی که به گفته خودت : خواب نمیاد توی چشمت منم مجبور باخستگی زیاد بشینم پای کامپیوتر تا شما بخوابی آخه دیگه بزرگ شدی توی تخت سه تایی جا نمیشیم باباجونت خیلی خسته من مجبورم بیام اتاقت تا شما بخوابی بعضی وقتها تا ساعت 3شده بیدار نشستم وبعضی مواقع هم شاید 5 دفع بیدار میشم شمارو میبرم روی تخت خودت اما باز تا بیدار میشم مبینم خودت جمع کردی یک گوشه تخت من خوابیدی هنوز نمیدونم کی عادت میکنی خودت تنها بخوابی امروز برات داستانم خوندم اینم لالایی شاید بخوابی  لا لالایی گل لالا مهتاب اومده بالا موقع خواب حالا لا لالایی گل نی نی خوابهای خوب ببینی روی ابرها بشینی مامان خوبت پیشت میمو نه قصه می خونه دونه به دونه لای لا...
17 خرداد 1392

همه دنیا یک طرف مامانی من یک طرف

 دخترگلم بعضی وقتها می پری توی بغلم اونوقت خیلی با احساس  میگی مامان: اگه به من بگن همه ستاره های آسمون  مال تو اما یک لحظه مامانت فراموش کن من میگم نه یک روز میگی اگه بگن همه پولهای دنیا مال من باشه، من قبول نمیکنم شمارو فراموش کنم ویک روز همه بستنی ها و..... دیروز من اخبار تلوذیون گوش میکردم درمورد انتخابات ریس جمهور بود  شما اومدی کنارم آهسته گفتی : مامانی من دوست داری گفتم آره گل کوچلو خودم  اونوقت گفتی : مامان خوبم اگه به من بگن ریس جمهور همه دنیا ها بشو یک لحظه مامانت فراموش کن ، من اصلا قبول نمیکنم خیلی بانمک گفتی! فکرکنم تبلیغات روی شما تاثیر گذاشته  اینم چند تا عکس که خودت با...
14 خرداد 1392

بابای خوبم

توی چشمای دخترمن دنیای بزرگی وجود دار، توی دنیای اون هیچکس از پدرش قدرتمندتر نیست هیچکی از پدرش تنومندتر نیست هیچکس از پدرش مهربون تر نیست، توی دنیای دخترم هر کاری که انجام نشدنی باباجونش میتونه انجام بده هرچیزی که خریدنی نیست باباجونش میتونه بخر،  دخترم کوچک من هنوز معنی  کلمات تکیه گاه ، آرامش دهنده   نمیدونه اما همیشه وقتی میخواد معادل این کلمات بکاره ببره میگه باباجونم    بابای خوبم خسته نباشی، لپ توپلت را بیار ببوسم یكی اینور یكی اونور ...امممممووو ه روزت مبارك.     علی من همسری مهربانم شانه هایت را برای تکیه انتخاب کردم ، تو پناه منی در لحظه های بی قراریم ، در عب...
1 خرداد 1392
1